ناسزاهای کریم ریقوی ذهنِ من به رضا امیرخانیِ منِ او!
منِ او هم تمام شد. از ظهر تا الان که نصفه شبه، علیِ حاجفتاحاینا، توی مغزم رژه میره. انقدر آروم و با طُمأنینه که دوست دارم بجای متن فقط بنویسم: علیِ فتاح، علیِ فتاح.
مهتاب نه! مریم نه! فقط علیِ فتاح!
من، اتوبانِ تهران - کرج و شاهکارِ بینظیر ِ مجید انتظامی
طبق معمول دیر خوابیدم، پس دیر بیدار شدم. اما باید خیلی سریع به مدرسه میرسیدم، چون فصلِ امتحانات دیماهه و من هم از مراقبان امتحانات که از مزخرفترین لحظاتِ عمرم به حساب میاد.
استارت ماشین رو که زدم، هنوز گرم نشده، وِیز رو روشن کردم و یک، دو، سه، حرکت!
همینطور که مثل برق و باد در حالِ لایی کشیدن بین ماشینها بودم ? موسیقیهای منتخبِ گوشی که به ضبط ماشین وصل بود، درحال پخش بودن، از پاییز طلایی لاچینی که رد شدم رسیدم به موسیقی فیلمِ آژانس شیشهای. مجید انتظامی شاهکار ساخته بنظرم. عجیب این موسیقی منظم و با دقت و حرفهایه. و چقدر ما ایرانیها قدر داشته ها و هنرمندان خودمون رو نمیدونیم. همین.
و این هم موسیقی متن زیبای فیلم آژانس شیشهای به کارگردانی ابراهیم حاتمی کیا، ساخته مجید انتظامی: